یادداشتهای علم، یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۵۱: خیال دارم چند روزی همه چیز را ول کنم و به گردش بروم یادداشتهای اسدالله علم: خبری از رئیس کنسرسیوم نفت رسیده بود که به عرض رساندم که پیشنهادات را دارند مطالعه میکنند. رئیس کنسرسیوم، وان ریون، ششم فوریه برای مذاکره میرود و آنها نیمه دوم فوریه به سنت موریتز خواهند رفت. فرمودند: چرا این قدر دیر؟ قرار بود بین هشتم تا دهم بیایند... عرض کردم: خیال دارم در فوریه چند روزی همه چیز... را ول کنم و یک هفته گردش بروم. فرمودند: چرا نه؟ خودت را که نمی توانی... از بین ببری...
سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
«انتخاب» هر شب یادداشتهای روزنوشت علم را منتشر میکند.
یکشنبه ۸ بهمن ۱۳۵۱: صبح برف خوبی میبارید. من شرفیاب شدم. سر صبحانه رفتم. چون شاهنشاه قرار بود علیا حضرت شهبانو و والاحضرتها را تا فرودگاه بدرقه بفرمایند، به دفتر کار تشریف نیاوردند. هلیکوپتر سعی داشت در برف بنشیند، نمیشد. بالاخره برگشت و شاهنشاه قرار شد با اتومبیل به شهر تشریف ببرند.
فرصت خوبی بود. یک ساعتی سر صبحانه و تا وقتی که لباس پوشیدند، مذاکره میکردیم. شاهنشاه ناراحت هستند که در خوزستان و فارس باران تأخیر داشته. برف این جا هم برفی نیست. عرض کردم: میفرمایید باید چه طور باشد، حالا که میبارد. فرمودند: در شهر زیاد نیست، چون هلیکوپترها توانسته اند بلند شوند. این هم غصه دارد؟ تمام کارهای آستان قدس را عرض کردم و پول زیادی که جمع کرده ایم. علیا حضرت ساعت ۱۱ تشریف بردند...
خبری از رئیس کنسرسیوم نفت رسیده بود که به عرض رساندم که پیشنهادات را دارند مطالعه میکنند. رئیس کنسرسیوم، وان ریون، ششم فوریه برای مذاکره میرود و آنها نیمه دوم فوریه به سنت موریتز خواهند رفت. فرمودند: چرا این قدر دیر؟ قرار بود بین هشتم تا دهم بیایند... عرض کردم: خیال دارم در فوریه چند روزی همه چیز... را ول کنم و یک هفته گردش بروم. فرمودند: چرا نه؟ خودت را که نمی توانی... از بین ببری...
امشب شاهنشاه شام را تنها میل کردند. بعد از شام هم تنها سینما خواهند دید. به من نفرمودند بیا. من هم از خدا خواستم که به کارهایم در منزل برسم.